سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کل بازدیدها:----44017---
بازدید امروز: ----19-----
بازدید دیروز: ----0-----
درد و دل های خنده دار

 
نویسنده: فرشید سیاهپوش
جمعه 88/4/19 ساعت 1:15 صبح

اینم یه داستان نسبتا کوتا که خیلی قشنگ و جالبه:
-ای خدای بزرگ که در آسمانی

بله؟

-حواسمو پرت نکن دارم دعا میکنم

-خب تو منو صدا کردی!

-من؟ دارم دعا میخونم: ای خدای بزرگ که در آسمانی...

دیدی دوباره صدام کردی ؟ مگه نگفتی ای خدای بزرگ که در آسمانی؟خب من اینجام.

آها ، منظوری نداشتم . فقط داشتم دعای روزانمو می خوندم. من همیشه با خدا راز و نیاز می کنم. حالمو خوب میکنه ، احساس میکنم وظیفمو انجام دادم.

-بسیار خوب ادامه بده.

-نام تو مقدس باد...

-منظورت چیه؟

-از چی؟

از نام تو مقدس باد... ، منظورت از مقدس چیه؟

-خب این یه قسمت از دعاست. راستی معنیش چیه؟

-یعنی عزیز ،منزه،عالی.

-آها تا به حال در باره ش فکر نکرده بودم. پادشاهی تو بر زمین بیاید و اراده ی تو بر زمین جاری شود همان گونه که بر آسمانها جاریست...

-آیا واقعا میخوای که اراده ی من بر زمین جاری بشه؟

-بله ، چرا که نه؟

-به خاطرش چی کار میکنی؟

-کار؟ مگه باید کاری کرد؟ فکری در باره ش نکرده م. اما فکر کنم خیلی خوب میشه اگه تو کنترل همه چیز ایجارو هم مثل آسمون به دست بگیری.

- اون وقت تو رو هم کنترل کنم؟

- خب ... من کلیسا میرم.

- فقط همین؟ بد اخلاقیت چی؟ تو برای رفع اون باید بیشتر کار کنی. پول خرج کردنت هم همین طور ... همه ی پولاتو خرج خودت میکنی. کتابایی که میخونی چی ؟ چیزای خوبی نیستن.

-چه قدر از من ایراد میگیری خب منم یکی مثل بقیه.

-مگه نمی خوای که اراده ی من بر زمین جاری بشه؟ پس از تو و امثال تو که اینو می خواین باید شروع کنم.

-آها خب . درسته اشکالاتی دارم . راستی حالا که می خوای روی عیب هام کار کنی یادت باشه چند تا دیگه هم دارم.

-میدونم

البته تا به حال خیلی در این مورد فکر نکرده بودم. اما میبینم واقعا دلم میخواد از شر بعضی هاشون خلاص بشم

-خوبه، داریم به یه جاهایی میرسیم.

-ا هم روی اونا کار میکنیم تا موفق بشی.

-آفرین

-ببین خدا این دعا داره طولانی تر از حد معمول میشه : لطفا نان امروزم را مرحمت کن ... باید برم

-نان ؟ تازه باید مراقب خوردنت هم باشی، همین حالا هم اضافه وزن داری.

-خدایا چقدر امروز از من ایراد میگیری ! من دارم وظیفه روزانه دینیمو انجام میدم ، یکهو وارد میشی و ایراد گیریت شروع میشه.

-وقتی درست دعا بخونی همینه ، صدات به گوشم میرسه ، میام ، و جری میشه که شاید ناچار بشی خودتو تغییر بدی. تو منو صدا کردی من هم اومدم. به دعا خوندنت ادامه بده. میخوام ببینم در ادامه چی میگی؟

-میترسم.

-از چی؟

اخه میدونم به من چی میگی!

-خب امتحان کن.

-خدایا بدی های ما را ببخش همان گونه که ما کسانی را که به ما بد کرده اند می بخشیم.

-خب ، نظرت در مورد مارگریت چیه؟

می دونستم که پای اونو وسط می کشی.مگه ندیدی چه دروغ هایی در مورد من گفته؟ چه قصه ها در مورد خانواده م سر هم کرده؟ هنوز تقاص اینا رو پس نداده ، قسم میخورم تا حسابامو باهاش صاف نکنم آروم نمی گیرم.

-پس این چیزایی که در دعا میگی چی میشه؟

-موضوع مارگریت رو ندید بگیر.

- خوبه لا اقل صداقت داری اما این بار تلخ و با خوت جا به جا کردن چه لطفی داره؟

-بذار حسابمو با اون صاف کنم اونوقت حالم بهتر میشه. چه بلایی که سرش نیارم ! کاری میکنم که آرزو کنه هیچوقت همسایه ام نمیشد

-اما میدونی که با این کار حالت بهتر نمیشه؟ انتقام اصلا شیرین نیست . ببین از فکر انتقام چقدر منقلب شدی!بیا خودم همشو درست میکنم.

-میتونی؟ چطور؟

-مارگریتو ببخش من هم تو رو میبخشم ، اونوقت میبینی که چقدر قلبت آروم میشه. بذار حس نفرت و بدی با مارگریت بمونه. تو خودتو از این حس خلاص کن.

-حق با توست. همیشه حق با توست. خدایا ببین الان بیشتر از اون که بخوام از مارگریت انتقام بگیرم ف دلم میخواد با تو رو راست باشم. اوکی، من اونو میبخشم.حتی بهش کمک میکنم در زندگی راه درست رو پیدا کنه.حالا که به این قضیه فکر میکنم ، میبینم دلم برای مارگریت میسوزه ، در بد وضعیتی گیر افتاده. باید تاوان ضایع کردن حق دیگران رو بپردازه. خدایا خودت یه جوری راه درست رو پیش پاش بگذار.

-آفرین حالا چه احساسی داری؟

-امممم... خب بد نیست نه راستشو بخوای خیلی بهتر شدم.گمان کنم امشب بعد از مدت ها گرفته و عصبانی به رختخواب نرم. تا یادم میاد همیشه ناراحت به رختخواب میرفتم . و چون نمیتونستم درست بخوابم ، همیشه خسته و کسل بودم.گمان کنم از این به بعد درست بشه.

-دعات هنوز تموم نشده ادامه بده.

-آها... :خدایا مارا چنان هدایت کن که وسوسه بر ما غلبه نکند و از شر بدی ها نجاتمان بده.

-همین کارو خواهم کرد تو هم سعی کن خودتو در وضعیتی قرار ندی که دچار وسوسه بشی.

-منظورت چیه؟

-وقتی میدونی کسی باید لباسها رو بشوره و خونه رو مرتب کنه تلویزیون روشن نکن. یا اگه میبینی نمیتونی روی دوستات تاثیر خوبی بگذاری و گفتگو هاتونو به مسیر مثبتی هدایت کنی ، شاید بهتر باشه نسبت به این دوستی ها تجدید نظر کنی. یه چیز دیگه ، نذار همسایه ها و دوستات برات بت بشن و بخواب از اونا تقلید کنی. و خواهش میکنم از من هم به عنوان راه فرار استفاده نکن.

-قسمت آخرو نفهمیدم.

-وقتی در شرایط بدی قرار میگیری،به من پناه میبری و میگی: خدایا اگه از این گرفتاری خلاصم کنی ،قول میدم دیگه فلان کارو نکنم.از این وعده ها چند تا دادی؟یادت هست؟

-اوه بله شرمنده ام واقعا شرمندهف ای خدا!

-یاد کدومشون افتادی؟

آن شبی که دیوید رفته بود و منو بچه ها در خانه تنها بودیم چنان بادی میوزید که فکر میکردم الان سقف خونه از جا کنده میشه، رعد و برق هم که همرو به وحشت انداخته بود. یادمه گفتم خدایا اگه ما رو از این وضع ما رو خلاص کنی قول میدم ،هیچوقت دعامو ترک نکنم.

-خب من کار خودمو کردم تو چی؟

-واقعا متاسفم ، تا حالا فکر میکردم فقط دعا کافیه و لازم نیست کار دیگه ای انجام بدم. هیچ وقت فکر نمیکردم اتفاق امشب پیش بیاد.

-خب ادامه بده و دعاتو تموم کن.

-خدایا پادشاهی و اقتدار، و حمد و سپاس همواره شایسته ی توست . آمین.

-میدونی من چه چیزی رو به عنوان حمد و سپاس قبول میکنم و چه چیز منو خوشحال میکنه؟

-نه ، راستی چه چیزی تو رو خوشحال میکنه؟دلم میخواد از این به بعد کاری کنم که تو خوشنود بشی. دیدم که چه بلایی سر زندگیم آوردم. و دیدم که چقدر عالیه که بتونیم راه تو رو بریم.

-حمد و ستایش از نظر من همینه که همه مثل تو منو دوست داشته باشن و میبینم که داره همین اتفاق می افته. حالا که بعضی اشتباهاتت رو و میخوای که اونا رو برطرف کنی چه کارها که نمیتونیم با هم بکنیم.

-خدایا ببینم چطوری منو درست میکنی ها ، اوکی؟

-اوکی.

نظر یادتون نره!

 



  • کلمات کلیدی :
  •     نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • خستم
    آدرس جدید
    بی تو میمیرم نباشی
    دلم ...
    زیبا ترین ...
    د آخه بد شانسی هم حدی داره
    عکس های عاشقانه جدید و بسیار زیبا
    از خیلی خوب به خیلی بد(ترجمه)
    از خیلی خوب به خیلی بد
    ترانه
    فردایی بهتر
    بدون عنوان
    توصیه میکنم همه بخونن
    عکس های عشقولانه
    جمله های عاشقانه
    [همه عناوین(22)][عناوین آرشیوشده]
     

    انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس